گاهى وقتها كارهايى ميكنيم و بعد وقتى درست وسط ماجرا,ييم و هنوز به تهش نرسيديم از خودمون ميپرسيم اين چه كارى بود كردم؟
الان وضعيتم دقيقا همينطوريه! درست وسط ماجرا, وقتى منتظرم تا خانوم خياط معلوم نيست كِى، سر برسه از خودم ميپرسم اين چه كاريه كردم؟
من كه مشتريهاى خودم رو دارم و دارم براى خودم كار ميكنم پس ايت اومدن و حرف زدن براى چيه؟
شايد بگم كسب تجربه اما واقعا چه تجربه اى قراره از اين مزون فكسنى و كوچيك كه نصف كارگاه قبلى چرخ داره و اصلا كارى روى ميز يا رگالش نيست ياد بگيرم؟
حسم دقيقا يه چيزى بين خواستن و نخواستنه و اين بين از خودم ميپرسم چرا واقعا؟
برچسب : نویسنده : roozmargiha بازدید : 140