خوب شد اسباب خودبينى شكست!!

ساخت وبلاگ

آدم دقيقا وقتى در آستانه از هم پاشيدگى و ضعفه به چيزايى پى ميبره كه تا اون موقع ميدونسته اما سعى ميكرده اونهارو خفه كنه و به روى خودش نياره
درست مثل من، الان بعد از دو روز دردناك قسمتى از بدنم و بررسى همه علل و عوامل و رفتن به ورطه هولناك نااميدى به اين فكر كردم چقدر زندگى كردم؟ از زندگيم راضيم يا نه؟ چقدر عاشقى كردم و چه احمق بودم كه مدام لحظه هام رو با سبك سنگين كردم كفه عشق ميگذروندم و غر ميزدم.
هميشه با غرور خاصى تو هر رابطه اى فكر ميكردم اونى كه حق داره و ميتونه تموم كننده باشه منم و امشب ضعفم اين ضعف كوچيك روشن شد و فهميدم تو چه دنياى عنى زندگى ميكردم... بهش حق دادم نخواد كنارم باشه و حتى ازش قول گرفتم...
احمقانه س كه آدم بايد چنين شرايطى رو تجربه كنه تا بعضى چيزا رو بفهمه...
هميشه جورى زندگى ميكردم انگار تا ابد زنده م حالا بايد و دارم جورى زندگى ميكنم انگار امشب آخرين شب زنده بودنمه...

سعدى تو فقط بگو وا بده ،وا ميدم!!...
ما را در سایت سعدى تو فقط بگو وا بده ،وا ميدم!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : roozmargiha بازدید : 199 تاريخ : پنجشنبه 18 ارديبهشت 1399 ساعت: 7:00