١.ساعت كارى هام رو محاسبه كردم و آخر اين ماه كارم تمومه بنا به دلايل مسخره اى و من هم از زير مربى بودن جا خالى دادم چون كار بشو نيست برام
٢. آدم نموند بودن خودم رو سعى كردم كنار بذارم و خودم ميرم برنامه افطارى هنرمندا هيچ،بقيه رو هم به شور انداختم كه بيان
٣.قدم اول رو برداشتم تو ماجراى ابى
٤.وضعيت واليبال مثل وضعيت منه،توقع ايجاد كرده و گند زده!! امروز من توقع ايجاد كرده كلى سرزنش شنيدم و پوست كلفتانه فقط خنديدم!!
٥.بايد يك نفر مشتاق ادبيات كودك و نوجوان رو پيدا كنم كه موندگار باشه و اين سخت ترين كار عالمه گمونم...
******
صبر است علاج هجر دانم!
اما چه كنم،نمى توانم
مشتاق اصفهانى
******
بايد تيتر مى زدم شعر و مشتاق اصفهانى؟ شوخى بدتر از اين؟ اما حالم درهم است،خوب و بدم،رو به سوى نور!!
برچسب : نویسنده : roozmargiha بازدید : 209