پگى از اون آدماييه كه هروقت ببينمش كلى حرف دارم براى زدن، حالا بعد جدا شدن ازش تازه يادم اومده فلان و بهمان حرف رو كه گذاشته بودم ببينم بگمش يادم رفته ...
باهاش فيلمايى كه ديده بوديم رو تحليل كرديم،از چسب هايى كه بهم چسبيده بود گفتمش،از همه چى و همه چى حرف زديم تو گرماى كشنده سر ظهر جهنم شهرمون اما با پگى جهنمم بهشته!!
*****
خبراى خوب داره از در و ديوار مياد ايشالا اين اوندن مستدام باشه
دوباره دارم عمه ميشم و براى اينكه بشنوم به برادر زادم بگن آره جون عمت ذوق زده ام...
****
بى عشق زيستن را جز نيستى،چه نان است؟
منزوى جان
برچسب : نویسنده : roozmargiha بازدید : 186