نگران نباش!!

ساخت وبلاگ

نگرانم ،نگران آينده گنگ و نامعلومم و روزهايى كه نيامده،اين بار نگران فيلمهاى نديده و كتابهاى نخوانده نيستم. منطقى تر دارم فكر مى كنم و نگران زندگيم هستم .نگرانم و دلم ميخواهد با تتمه پولم بروم كتابفروشى و كتاب نگران نباش مهسا محب على را بخرم.  به هر تعداد كه ميشود . بياورم از در و ديوار خانه آويزان كنم،توى كشوهايم بگذارم تا هرجا را كه نگاه ميكنم ببينم نوشته نگران نباش...

نگران نباش چون شادى هست،شادى اى كه شاد نيست و در كوچه هاى تهران سرگردان است...

نگرانم و دلم پرسه زدن در قبرستان ميخواهد. اين بار به ظهيرالدوله فكر كرده ام و اينكه چقدر دلم ميخواهد بروم آنجا و سر مزار فروغ زار زار گريه كنم و برايش شعر بخوانم و برايش بگويم " همه زندگيم مى لرزد... " برايش بگويم "مثل اين است كه تك درختم را سرشار از برگ،در تب زرد خزان مى نگرم"
بايد از نگرانيهايم براى كسى بگويم كه بفهمد براى كسى كه گوش كند و كجا بهتر از يك قبرستان مى شود گوش پيدا كرد؟
بايد بروم ظهيرالدوله و قدم بزنم و آرام شوم
بايد بروم ظهيرالدوله و به قرصهاى آرامبخش فكر كنم
بايد بروم ظهيرالدوله و ...

بايد بروم شايد كسى بود مرا به شعرى از فروغ مهمان كند...

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۹۶/۰۵/۲۳ساعت 14:8  توسط دیوونه  | 
سعدى تو فقط بگو وا بده ،وا ميدم!!...
ما را در سایت سعدى تو فقط بگو وا بده ،وا ميدم!! دنبال می کنید

برچسب : نگران,نباش, نویسنده : roozmargiha بازدید : 152 تاريخ : سه شنبه 24 مرداد 1396 ساعت: 1:08