طنزنويس كى بودى تو؟؟!!

ساخت وبلاگ

وقتى برگشتم به قدرى عصبانى بودم كه دلم ميخواست زنگ بزنم و از پشت تلفن معرف دلسوز نفهمم رو خفه كنم!!
آدم از دلسوزى اينجور آدما بيشتر حرصش ميگيره تا خوشحال بشه.
البته نبايد صداقت خواهرپسرى كه حتى اسمش رو هم نميدونم رو هم نديد بگيرم و ممنون اين همه صداقتم. طرف هنوز دهن باز نكرده از فلان دختر و بهمان دخترى كه برا داداش جانش رفتن خواستگارى ميگه و بعدش خداروشكر كرد كه اين مورد معرفى شده كه داداش جانشون كه دلش گير دختر تبريزى بوده و احتمالا با هم دوست بودند رو اينجا پاگير ميكنه البته از تيپ و قيافه من خوششون نيومد ظاهرا چون محجبه نبودم!!
و من ناراحت بودم كه چرا سنگين و رنگين رفتم و مانتو رنگى رنگيام رو نپوشيدم با اين اوصاف...
وجدانا تا اين حد تو هيچ كدوم از مراسمهاى خواستگارى بهم توهين نشده بود اونم ناخواسته!!
چطور ميشه به بعضى آدما گفت مارو به خير تو احتياجى نيست؟؟!!
در واقع چطور ميشه حاليشون كرد و بهشون فهموند؟ميفهمن يعنى؟؟!!!
اما خب اين موقعيت باعث شد اولين تلاشم رو در جهت نوشتن طنز انجام بدم.چندان طنز نشد اما همينكه تلاش كردم اين موقعيت كميك مضحك رو بنويسم تا ديگران تصور كنند و طى اين مسير باعث شد شاد شم و يادم بره عصبانيتم رو و بهش بخندم...

+ نوشته شده در  جمعه ۱۳۹۶/۰۵/۲۰ساعت 0:19  توسط دیوونه  | 
سعدى تو فقط بگو وا بده ،وا ميدم!!...
ما را در سایت سعدى تو فقط بگو وا بده ،وا ميدم!! دنبال می کنید

برچسب : طنزنويس,بودى,تو؟؟, نویسنده : roozmargiha بازدید : 205 تاريخ : سه شنبه 24 مرداد 1396 ساعت: 1:08