پرپر ميگه فردا نرو و بمون باهات كار دارم. نميدونم چه نقشه اى چيده .نميدونم چه غلطى ميخواد بكنه ... مشكوكم به اينكه بخواد بساط آشتى ماشتى راه بندازه كه من حوصلشو ندارم.
اون رو كه ولش كنم امروز يه روز خيلى خوب رو گذروندم با ن و آرام . نقد كتاب همشهرى گراممون و آخرين جلسه كارگاه طنز . فردام قراره با آرامِ جان بريم ظهيرالدوله...
دلم شعر فروغ ميخواد...
به آرام ميگم كاش برام نفرستادى بودى نمايش سى دوباره تمديد كردن،اونجورى به خودم دلدارى ميدادم تمديد نشده و بليطاش فروش رفته ولى اينجورى چكار كنم آخه وقتى ٩ شروع ميشه و يك نصفه شب تموم:((((
برچسب : فروغ, نویسنده : roozmargiha بازدید : 178