اینها که کار نشد، خودت را داری فریب میدهی.
باید کاری بکنی که کار باشد، کاری که اقلا یک صفحه از تاریخ را سیاه کند. تفنگ را بردار و برو کنار نردههای باغ و یکی را که از آن طرف رد میشود، نشانه بگیر و بزن.
بعد هم بایست و جان کندنش را نگاه کن.
اما اگر از کسی بدت آمد، اگر دیدی که طرف دارد یک بیت شعر را غلط میخواند و یا بینیاش را میگیرد و یا حتی پایش را گذاشته است روی سکوی خانهی تو تا بند کفشش را ببندد،
مأذون نیستی سرش را نشانه بگیری.
انتخاب طرف هرچه بیدلیلتر باشد بهتر است.
کسی که برای کشتن یک آدم دنبال بهانه میگردد هم قاتل است و هم دروغگو، تازه دروغگویی که میخواهد سرخودش کلاه بگذارد.
هوشنگ گلشیری
******
زيربناى زندگى بعضيا چطورياس واقعا؟ چقدر اعتماد كردن سخته!
هيچ كس به هيچ كس وفادار نيست...