نور،خريت و نگار!!

ساخت وبلاگ

انگار به درختهاى باغ بخواى بگى ميگذره. پاييز و زمستون سرد و سخت مى گذره و دوباره جووونه ميزنيد و شكوفه ميديد، دوباره سبز ميشيد. حالا اگه زمستونى به طولانى زمستون وينترفل بهم زده باشه و از سرماى توخالى و گس تنهايى بترسم، وقتى وايت واكرها قراره بهم حمله كنند و ريشه هام رو نابود كنند و بعد از مرگ هم حتى بيان سراغم، ميتونم به خودم اميد بدم كه ميگذره؟
ميتونم به تابيدن نور ايمان داشته باشم آرام؟؟
******
امشب خريتى كردم كه نميدونم واقعا خريت هست يا نه!
با كسى آشنا شدم كه كله اش كمى تا حدى شبيه خودم باد داره، باهاش حرف زدم ...
وقتى بعد مدتها ميخواى با كسى وارد رابطه شى سخته،خط و نشون كشيدن و اعتماد نكردن و اين سوال كه درسته واقعا؟
دارم كار درستى مى كنم؟
پس چى شد هدفهام و دلايلم؟
باز از خودم پرسيدم مگه اين همه از انفعال و زن تاريخ و اين چيزا حرف نمى زنى؟ پس چرا خودت فعال نيستى و منتظر بخت و اقبال موندى يا منتظر قدم خير ديگرانى و خودت براى خودت كارى نمى كنى؟
سوالهاى عجيبى تو سرمه...
******
ازونجايى كه جمع خوانيمون كنسل شد سريع تاكسى گرفتم و رفتم سينما. فكر مى كردم بليط چون نيم بهاست با پولم ميخونه. دقيقا اندازه بليط داشتم نه بيشتر. فروشنده گفت بليط فيلم نگار يه كم بيشتره و من به لطف فروشنده بدهكار شدم اما فيلم رو ديدم. تلاش خوبى بود براى بيرون زدن از فرم و ماجراى خطى.
ديالوگ خوب نگار : ميدونى يه چيزى بايد باشه كه آدم بخواد بيخيالش شه،بيخيال هيچى كه نميشه شد.

+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۶/۰۶/۲۲ساعت 4:17  توسط دیوونه  | 
سعدى تو فقط بگو وا بده ،وا ميدم!!...
ما را در سایت سعدى تو فقط بگو وا بده ،وا ميدم!! دنبال می کنید

برچسب : نور,خريت, نویسنده : roozmargiha بازدید : 210 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 20:57