2. مه بانو و راضی رو دیدم بعد مدتها دلتنگی و با عطی و عاطفه رفتیم کافه گردی و شب خوبی رو داشتیم با غیبت و حرفهای خاله زنکی درباهر بندل و همسرش و آقای م و ندا بانو . فهمیدم همه حدسهایی کهز ده بودم حقیقت داره و بچه ها بیشتر از من در تعاملن و باخبرتر .
3.مغزم که اسم خوب گلچین می کرد حالا هنگ کرده . اینکه نمیتونم برا داستان خودم اسم انتخاب کنم یه طرف . اینه بچه ها هم دست به دامنم میشم تو این اوضاع هنگ بودن مغزم که براشون اسم انتخاب کنم هم یه طرف!
4.شرط عشقست که از دوست شکایت نکنند / لیکن از شوق حکایت به زبان می آید..
برچسب : نویسنده : roozmargiha بازدید : 185